نشست های هم اندیشی همایش بین المللی خانواده مقاوم نشست پنجم: الگوی مقاومت در اندیشه اخلاق اسلامی
نشست های هم اندیشی همایش بین المللی خانواده مقاوم نشست پنجم: الگوی مقاومت در اندیشه اخلاق اسلامی

خانم دکتر زهرا شریف:


برای فهم الگوی اخلاقی بایستی به سطح¬بندی ارزش¬های اخلاقی توجه داشت. در یک نگاه ابتدایی به نظر می¬رسد افعال و اوصاف آختیاری انسان که موضوع ارزش هستند، به سه قسم با ارزش، بی¬ارزش و ضد ارزش تقسیم می¬شوند اما با نگاه طولی و سیستمی به نظریات اخلاق اسلامی می¬توان دریافت که موضوعات اخلاقی در سه درجه ابتدایی، میانی و عمیق قابل جای-گذاری هستند. ارزش در این نگاه به معنای مطلوبیت اوصاف و رفتار اختیاری انسانی است که متناسب با لایه¬های زندگی او در هستی درجه¬بندی شده¬اند و از آنجا که عالم هستی به سه قسم مادی، مثالی و عقلی تقسیم می¬شود هستایی انسان نیز متأثر از این سه لایه خواهد بود. ارزش¬های ابتدایی، ارزش¬های متناسب با سطح عمومی انسان و اجتماع هستند که بر اساس آنها مقتضیات زیست در یک دنیای مادی و اجتماع بشری تنظیم می¬شود، ارزش¬های میانی، امور هموار¬کننده و حلقه اتصال با ارزش¬های عمیق بوده و ارزش¬های عمیق عبارت از درجه¬ای متعالی از بشریت و جمعیت انسانی است که اساس دین و فرهنگ به دنبال رسیدن به آنجاست.
این بازسازی مرحله¬ای، برای ترسیم مدل اخلاقی در اندیشه مقاومت امری ضروری است. بر اساس تصویر فوق، موقعیت مقاومت که به معنای قرار گرفتن اهتمامات اصلی در مقام اقلیت است، به معنای قرار گرفتن ارزش¬های عمیق در موقعیت اقلیت خواهد بود. در یک الگوی اخلاقی مقاوم بایستی این تفطن وجود داشته باشد که آنچه به عنوان ارزش¬های عمیق و والا در نظر گرفته می¬شود، در  منظومه هویتی انسان که معجونی از قوای مختلف است و در اجتماع بشری که اجتماع از همین افراد است، به صورت ابتدا به ساکن و  ابتدایی شرایط تحقق را ندارد و نیازمند زمینه¬سازی است. توجه به این تدریجِ در تحقق، هم به فرد و هم به اجتماع این اجازه را می¬دهد تا برای  سفر از ارزش¬های ابتدایی به عمیق، منحنی رشد خود را طی کند. این مماشات به معنای اهمال و صرف¬نظر از وصول به ارزش¬های نهایی و غایت قصوای انسانی نیست، بلکه اشاره¬ای به ضرورت درک موقعیت و ذائقه¬سازی و جهت¬گیری از سوی مراحل ابتدایی به سمت غایات نهایی است. بر این اساس، الگوی مقاومت اخلاقی در دیدگاه اسلامی، الگویی پویا اما ناظر به واقع متدرّج است. 
الگوی مقاومت در علم النفس اخلاقی
در علم النفس اخلاقی نفس انسانی به عنوان محل اتصاف اوصاف خُلقی و منشأ صدور افعال اخلاقی دارای سه قوه حس، وهم و عقل است. آنچه اقتضای قوه محسوس است، تدبیر اقتضائات زندگی در دنیایی محسوس است که بایستی به درستی و صحت انجام گردد، وهم که از سویی توجه به جزئیات -که ویژگی محسوسات است- را داشته و از سویی به معنا و امر انتزاعی – که ویژگی معقولات است- متفطن است، به مثابه میانجی و راه عبور از توجهِ صرف به مادیات و محسوسات است. عقل نیز به معنای ادراک کلیات و حیث نطقیِ نفس انسانی است و عهده¬دار تدبیر انسان به عنوان موجودی عاقل و ناطق و متوجه به کلیات و معانی است. نکته اینجاست که در طراحی سه لایه برای قوا و نفس انسانی و حرکت جوهری و تدریجی نفس، حس به مثابه ارزش¬های ابتدایی، وهم به عنوان ارزش¬های میانی و عقل به مثابه ارزش¬های عمیق قابل درک خواهند بود. در این مدل طراحی، مادی بودن انسان و اقتضائات طبیعی آن به عنوان امری لاجرم، مد نظر قرار گرفته است و بر این واقعیت تصریح شده است که امور محسوس، ظهور و بروز بیشتری در زندگی روزمره داشته و موقعیت غالب و اکثریت را به خود اختصاص می¬دهند و لذا انس به ماهیات و مادیات از زمره مقدمات لزوم اصلاح نفس است و علمای اخلاق این توجه را مبذول داشته¬اند که ماندن در حس و  امور محسوس آدمی را از وصول به غایت انسانی محروم می¬دارد. از سوی دیگر همواره تعقل به مثابه غایات قصوی و ارزش¬های عمیقِ دور از دسترس عموم به مثابه موقعیت اقلیت و نیازمند طراحی و برنامه¬ریزی مورد اشاره قرار گرفته¬ است. در این میان، آنچه توجه به آن ضروری است پاسخ به این پرسش است که چگونه یک انسان دارای وجهه مادی اکثریتی، بایستی به یک موقعیت اقلیتی تعقلی برسد به گونه¬ای که هم تعهدات بخش مادی خود را ایفا نمایند و هم از امر تعقل غفلت ننماید. یکی از روش¬های پاسخگویی، توجه به وهم و جایگاه آن درعلم النفس اخلاقی است. در برخی از متون وهم به مثابه امری مضل و گمراه¬کننده مورد اشاره قرار گرفته است، در حالی که ایده تعبیه وهم در ساختار نفس انسانی امری بسیار هوشمندانه و فرصتی برای طراحی یک مدل عملیاتی در تعامل ابعاد مادی و مجرد انسانی است. وهم به عنوان واسطه¬ای که هم دستی در محسوس دارد و هم رویی به معقول، مجالی توسطی در تنظیم و ساخت نفس انسانی محسوب می¬گردد. انسان از دریچه وهم می تواند هم به جزئیات متوجه باشد و هم بداند که اینها معابر وصول به معانی عمیق¬تر هستند. نکته دارای اهمیت در کنار ظرفیت وهم برای ذائقه¬سازی، اعتقاد به وجود برخی فضایل پایه در علم النفس اخلاقی است، فلاسفه اخلاق اشاره دارند که برای کارکرد صحیح قوا و تنظیم رابطه آنها، نفس بایستی یک سری امور را به مثابه ارزش¬های فرا قوه¬ای در نظر داشته باشد. برای مثال صدق به مثابه "تطابق کارکرد قوای نفس با امر واقعی" هم در حس به عنوان "صدق زبانی" و تطابق کلام با واقعیت خارجی، هم در وهم به عنوان "صدق رفتاری" و تطابق درون با ظاهر بیرونی و هم در عقل به مثابه "صدق معرفتی" به مثابه درک عین خارجی کما هو و آنچنان که هست، مطرح است. این امور مانند شرط لازمی است که چرخه سیر را تطهیر و تضمین می¬نماید.
 به نظر می¬رسد می¬توان این طراحی را به عنوان شاخص¬ یک الگوی مقاوم در نظر گرفت: درک موقعیت اکثری به مثابه امر ضروری و ناگزیر (حس به عنوان لازمه حیات مادی بشری و مانوس معمول بشر)، درک موقعیت اقلیتی به مثابه ضرورت تحقق کمالات واقعی (عقل به عنوان غایت نهایی و البته دور از دسترس عمومی بشر) و درک موقعیت میانجی به مثابه مماشات و تسهیل¬گری (وهم به عنوان واسطه میان حس و عقل). در نظر گرفتن موقعیت میانجی این فرصت را در اختیار الگوسازان قرار می¬دهد که جهت¬گیری و ذائقه¬سازی از ارزش¬های ابتدایی به عمیق را فراهم نموده و مقدمه تبدیل آن به عمل فراهم گردد. 
         یک الگوی اخلاقی برای مقاومت بایستی شاخص¬های ذیل را داشته باشد:
- توجه به اقتضائات مادی و محسوس انسان فردی و اجتماعی و توجه به اکثری بودن آنها
- توجه به غایات عمیق وجهه فردی و جمعی انسان و تفطن به اقلی بودن آنها
- تعبیه میانجی و واسطه¬هایی به جهت ذائقه¬سازی و جهت¬گیری متناسب برای عبور از توجه صرف به موقعیت اکثری به سوی وصول به غایات عمیقی که در موقعیت اقلیت قرار گرفته¬اند
- رعایت فضایل پایه به مثابه ارزش¬های بنیادین
- زمینه¬سازی دریافت فضل الهی به عنوان کمال مقاومت
 
الگوی مقاومت در نظریه اجتماعی اخلاقی
 اجتماع بشری به عنوان زمینه¬ساز تعالی و رشد همواره مورد بحث قرار گرفته و هر چند بطور تصریح سه لایه ارزش در آن اشاره نشده است اما با فحص و دقت می¬توان آنها را از جهت فوق مورد تحلیل قرار داد. در این نگاه ارزش¬های ابتدایی همان ارزش¬های متناسب با غایت طبیعی انسانی و به جهت رفع نیازهای یک موجود مادیِ دارای زندگی جمعی و ارزش¬های عمیق نیز تحقق عدالت و توحید بیان شده است.  اما برای تصویر ارزش¬های میانی با همان ضابطه¬ای که در بحث علم النفس به آن اشاره شد (که به مثابه میانجی و ایجاد ذائقه و جهت¬گیری است)، فلاسفه اخلاق اصطلاحی با عنوان "تعیش" را به کار برده¬اند که می¬توان آن را مدلول ارزش¬های میانی دانست. "تعیش" عبارت از امور تعلیمی غیر فطری اجتماعی است که فراتر از غریزه و طبیعت ابتدایی و فطرت انسانی و نیز خارج از آگاهی اولیه و حسی انسانی و متناسب با نوعی از تسهیلات و رفاه زندگی اجتماعی هستند که شاید مستقیما اثر مباشری در تحصیل کمال و غایت نهایی نداشته باشند، اما سبب می¬شود زندگی اجتماعی دارای نوعی رفاه و راحتی گردد، که بر اساس آن، زمینه¬ و ذائقه عبور از توجهِ صرف به ارزش¬های طبیعی به سوی تحصیل ارزش¬های عمیق فراهم گردد. در برخی از مثال¬ها به اموری همچون بازی¬های جمعی و اجتماعی با عنوان ملاعب اشاره شده است که هر چند مستقیما به ارزش¬های عمیق اشاره ندارند اما به نظر می¬رسد اگر به درستی هدف¬گذاری گردند سبب آماده-سازی روان اجتماعی برای عبور از توجه به مادیات صرف و تفطن به لایه¬های عمیق¬تر اجتماع می¬شوند. 
قابل توجه است که در نظریه اجتماعی اخلاق نیز فضایل پایه به عنوان اموری که بایستی در همه شرایط و درجات ارزش و البته متناسب به اقتضائات آن سطح، بدانها توجه داشت، مطرح است. اموری چون تعاون بر خیر، رفق و مدار و ... . 
جمع¬بندی
یک الگوی اخلاقی برای مقاومت بایستی شاخص¬های ذیل را داشته باشد:
- توجه به اقتضائات مادی و محسوس انسان فردی و اجتماعی و توجه به اکثری بودن آنها
- توجه به غایات عمیق وجهه فردی و جمعی انسان و تفطن به اقلی بودن آنها
- تعبیه میانجی و واسطه¬هایی به جهت ذائقه¬سازی و جهت¬گیری متناسب برای عبور از توجه صرف به موقعیت اکثری به سوی وصول به غایات عمیقی که در موقعیت اقلیت قرار گرفته¬اند
- رعایت فضایل پایه به مثابه ارزش¬های بنیادین
این نگاه هم سبب غنی¬تر شدن نظام دنیوی اجتماعی و فردی انسانی می¬شوند و هم همواره ذهن اندیشمندان را برای ایجاد واسطه¬ها و راه¬های میانجی مشغول خود می¬دارد و مقاومت از رویکرد انفعالی و شکننده صرف به کنش¬گری فعال و پویا تبدیل می¬گردد و عاملیت انسان به عنوان موجودی که می¬تواند در تنظیم رویکردهای خود هم به لحاظ فردی و هم اجتماعی کاملا هوشمندانه و برنامه¬ریزی شده لحاظ می¬گردد. 
نکته¬ای که در پایان قابل ذکر است، اشاره به دسته¬ای از ارزش¬هاست که در اراده انسان نیست و بطور موهوب به او ارزانی می¬شود که از آن می¬توان به ارزش¬های قدسی اشاره نمود. در آیات و روایات بسیاری اشاره شده است که اگر فردی دارای ایمان محکم باشد، توان مقابله و مقاومت در برابر قوای کثیر را دارد و هر زمان که ایمان او ضعیف گردد این توان نیز کاهش خواهد یافت. توان مقابله با نیروی نابرابر، هبه¬ای است که خداوند به انسان¬ها نه به عنوان محصول مجاهده و ریاضت شان بلکه به عنوان پاداش تلاش و  مقاومت¬شان عطا می¬کند.برای مثال در سوره مبارکه انفال می¬فرماید:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ ﴿٦٥﴾
ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ برانگیز که اگر از شما بیست نفر صابر باشند بر دویست نفر چیره می شوند، و اگر از شما صد نفر [صابر] باشند بر هزار نفر از کافران چیره می شوند؛ زیرا آنان گروهی هستند [که حقایق توحید و قدرت خدا را] نمی فهمند. 
الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿٦٦﴾
اکنون خدا به شما تخفیف داد و معلوم داشت که در شما ضعفی هست؛ بنابراین اگر از شما صد نفر صابر باشند بر دویست نفر چیره می شوند، و اگر هزار نفر [صابر] باشند، به فرمان خدا بر دو هزار نفر چیره می شوند؛ و خدا با صابران است.  
در طراحی الگوی مقاومت در اندیشه اخلاقی اسلامی می¬توان برای این امر نیز مدخلی ویژه باز نمود، زیرا اساس هر فعل و قوه¬ای در این رویکرد به دست خداوند است و این نگاه از این جهت که بیان می¬دارد روح مقاومت، زمینه¬سازی برای دریافت هبه¬های خداوند است و انسان در این مسیر بایستی همواره چشم به لطف و فضل او داشته باشد، می¬تواند درالگوی مقاومت بسیار مهم باشد، زیرا کمال مقاومت را زمینه¬سازی برای بروز فعل و فیض خداوند می¬داند.


سه شنبه 20 تیر 1402 (10 ماه قبل )