-
رویکردهای نظری به مقاومت پویا در برابر چالشهای اخلاقی
-
نقشهای جنسیتی و مواجهه فعال خانواده با چالشهای اخلاقی و تهدیدات نوپدید
-
خانواده مقاوم، ارزشهای اخلاقی و تحولات جنسی
-
خانواده مقاوم و مواجهه پویا با تحولات اقتصادی و پیامدهای اخلاقی آن
-
گروهها و نهادهای خانواده بنیاد و مواجهه فعال با تهدیدات نوپدید
-
رویکرد نظام تربیت رسمی به مقاومت پویای خانواده در جهان متحول
-
رویکرد حکمرانی به مقاومت خانواده در برابر تهدیدات نوپدید
-
خانواده مقاوم، ارزشهای اخلاقی و جهان متحول، در ادبیات، هنر و رسانه
-
خانواده مقاوم و پویا، تهدیدها و فرصتهای فضای مجازی وفناوریهای نوظهور
-
مدیریت شهری، امداد اجتماعی و فرهنگی و خانواده مقاوم
-
تاریخ اجتماعی و مقاومت پویای خانواده در برابر تحولات اخلاقی در جهان متحول
-
تجربه نگاری
خانم دکتر سلیمی:
ترجیح میدهم مباحثم را به جای شیوه تجویزی و ایده آل نگاری، از نقاط درگیری دو سوی این موضوع، با تبیین وضع موجود و اصالت دادن به نقاط درگیری در قدم اول برای پیدا کردن تجویزهایی در آینده برای این نقاط درگیری ارائه دهم.
پرسش آغازین: کدام حکمرانی مدنظر است؛ بازیگر جهانیشده یا همدل با خانواده مقاوم؟
بحث را باید با این پرسش آغاز کرد که حکمرانی موردنظر در تعامل با خانواده مقاوم کدام است: حکمرانی از نوع همدل و همافزا با ارزشهای مدنظر ایدۀ خانواده مقاوم یا حکمرانیای که خود متاثر از رویه های جهانی ساختارها و نهادهای دولت است؟ به نظر می رسد که با توجه به مطالعات و اوضاع کنونی ایران، نوع دوم از این حکمرانیها صادق است. حکمرانی کنونی در ایران به نوعی تجلی دولت مدرن است که همان ایدههای اصالت یافتن جامعه مدنی در آن متبلور شده است. حتی اگر این حکمرانی را مدرن ندانیم، نوعی حکمرانی در حال گذار از الگوی شبهمدرن به مدرن است که هنوز منبع مشروعیت شرعی و دینی خود را حفظ کرده، اما در ترتیبات و تنظیمات نهادی و ساختاریاش مدرن شده است و از مؤلفههای مدرن پیروی میکند. چرا که دولت ایران بعد از انقلاب اسلامی نیز رویکرد دولتی از نوع رانتیر خود را حفظ کرد، پس به همین دلیل که باید در بازیهای ارتزاق نفتی شرکت می کرد، می بایست تا حدودی خود را با تحولات جهانی هماهنگ می کرد. بنابراین، بخشی از این رویکرد ناشی از هماهنگی با تحولات جهانی به دلیل الزامات اقتصادی بوده است.
مهمترین نقاط اصطکاک میان حکمرانی و خانواده
با در نظر گرفتن این موضوع برای تبیین مناسبات بین حکمرانی و خانواده مقاوم با رویکرد حل مسئله، نقاط درگیری بین فضای دولتی و فضای راهبری عمومی مهمترین فضایی است که امکان چالش خانواده مقاوم با آن وجود دارد. به همین سبب، باید در قدم اول و پیش از تجویز، نقاط اصطکاک بهوجود آمده را بررسی کنیم و سپس به تجویز راهحلهای آن بیاندیشیم تا مراقبت شود دوگانه های هزینه ساز برای ایدۀ خانواده مقاوم شکل نگیرد.
مؤلفه های دولت مدرن یا شبه مدرن
دولت مدرن یا شبه مدرن متأثر از برخی گفتمانها است که یکی از آنها، گفتمان مشروعیت و اقتدار میباشد. مشهورترین نظریه در گفتمان اقتدار، اقتدار وبری است که در تعریفی ساده، شامل نظم قانونی و استفاده از ابزار کنترلی در خدمت دولت است به نحوی که فقط دولت میتواند از آن بهره ببرد. اعمال این اقتدار، یکی از نقاط درگیری برای خانواده مقاوم است؛ چراکه مولفه های خانواده مقاوم نباید این اقتدار را مخدوش کند. مثال نزدیک به ذهن آن به ماجرای همهگیری کرونا برمیگردد که در پی آن، الزام استفاده از ماسک، داروها و واکسنهای کرونا بیان شد. در این فرآیند، اقتدار موردنظر دولت برای کنترل کرونا توسط بعضی از جریانهای ارزشی مورد مخالفت قرار گرفت اما در ادامه دولت و حاکمیت از نظم قانونی خود بهره برد و تلاش کرد با استناد به رویکردهای جهانی و در نظر گرفتن مسولیت مدنی برای متخلفین اقتدار خود را در الزام به پروتکل های بهداشتی درمانی نشان دهد در این مسیر از گزاره های دینی نیز به عنوان منبع مشروعیت این اقتدار و الزام به تبعیت ملت از دولت نیز بهره جست، بنابراین در شرایطی مانند این مثال و گزاره هایی مانند آموزش عمومی که خانواده مقاوم ممکن است در آن با برنامه های الزام آور عمومی زاویه داشته باشد، ایده های خودبسندگی مقاومت تا کجا میتواند پیش رود و این اقتدار را مورد مناقشه قرار دهد؛ زیرا عملاً باید از سیاستهای عمومی بهرهمند باشد.
مؤلفه دوم که به نوعی زمینه ساز سایر گفتمان ها نیز هست، به رابطۀ دولتها با جامعۀ تحت گفتمان دولت - ملت برمیگردد، یعنی کنش و تعامل متقابل میان دولت و جامعه مدنی ذیل گزاره ها، ساختارهای سیاسی و ترتیبات نهادی جهانی شده. اسمیت از ابزارهای شکل دهنده به این رابطه را نظام آموزش، نظام شغلی، نظام اقتصادی واحد و حقوق شهروندی تبیینشده برای اعضای جامعه می داند. مدلی از تعاملات و ترتیباتی که بین حاکمیت و مردم در ایران هم جاری است. نظریات دیگری در این حوزه وجود دارد که با شرایط و مناسبات گفتمان دولت و ملت در ایران سازگار است. برای نمونه، آنچه «میگدال» از هدف این تعامل برای ایجاد سازگاری و یکپارچهسازی زندگی افراد بدنۀ جامعه یا به اصطلاحی ملت سازی یاد می کند و معتقد است از مسیر دخالت حداکثری در حوزه حریم خصوصی عبور می کند؛ و این ترتیبات تا جایی نهادینه می شوند که هم سیاستهای عمومی دولت و هم انتظار مردم و خانوادهها از دولت به سمت این دخالت حداکثری میرود و پیروی از هنجارها و سیاستهای عمومی دولت به توقعی عمومی تبدیل میشود.
این نقطۀ درگیری دوم است؛ جایی که خانواده مقاوم را هستۀ تنها و اقلیتی در یک تکثر منظم شده در رابطه دولت ملتی میدانیم که حاکمیت با این ابزارها ارکان اجتماعی این تکثر را کنترل میکند و در این حوزه ها گزینه های بدیلی وجود ندارد. حال اگر ایده خانواده بخواهد در این خصوص گزینه دیگری را با ایده خانواده مقاوم ارائه دهد، باید دید این ایده تا چه اندازه از نظر هنجارهای عمومی مورد پذیرش قرار میگیرد و چقدر میتواند مشروعیت خود را در این نظام یکپارچه حفظ کند.
فرآیند راهبری در ایران و نظریات دولت مدرن
نکته دیگر این که در این فضا مانند آنچه «موریس» بدان پرداخته، هدف حاکمیت در برقراری این نظم یکپارچه تداوم و بازتولید استیلای خود است؛ و در این مسیر نه تنها از ابزارهای موردنظر اسمیت بهره می برد بلکه ماحصل این رابطه را ایجاد مؤلفۀ وفاداری می داند. در این رویه، دولت انتظار وفاداری از افراد بدنه اجتماعی دریافت کننده این خدمات عمومی دارد، امری که هم مورد توقع عمومی و حاکمیت است و هم مقدم بر وفاداری به خانواده میشود. اینجا هم دوگانۀ مرجعیت دولت-خانواده شکل میگیرد، یعنی افرادی که در جامعه از آموزش واحد، رسانۀ واحد و سیاستهای واحد استفاده میکنند در این دوگانه قرار میگیرند که برای آنها، مرجع گزاره های مقاومتی خانواده نسبت به این ترتیبات عمومی است یا دولت که از طریق این سیاستها و خدمات عمومی آنها را راهبری میکند؟ البته باید توجه داشت این یکی از دوگانههای اصلی بحث مورد نظر ما است.
نظریات سازگار با شرایط ایران
ذیل این مؤلفهها، دولت مدرن حائز شاخصهایی است که فرآیند راهبری در ایران نیز با ذیل آنها اعمال میشود. این شاخصها شامل حاکمیت، قانونمندی، بروکراسی، مالیاتستانی، ملتسازی و ... است که دولت، جامعه مدنی و ملت آن را از طریق آنها مدیریت میکند. به عبارت دیگر، در این فرآیند، برخی از اختیارات افراد به گروگان گرفته میشود به این معنا که اگر در این زمین بازی نکند از بسیاری از سیاست ها و برنامه های ذیل این شاخص ها برای تعامل و مشارکت در فضای عمومی بهره مند نخواهد شد. بنابراین در این دوگانۀ مرجعیت، خانواده مقاوم اگر تمایز و مناقشه ای با اقتدار حاکم دارد باید چگونگی عمل اعضای خود را مشخص کند. در واقع، مشخص شود اگر فرد در فضای اجتماعی مواجه با جریانات مالی و اقتصادی و فرهنگیی شد که به درگیری و چالش بین مؤلفههای دولت مدرن و ایده خانواده مقاوم میرسد، باید چگونه عمل کند؟
البته با تمام این تفاسیر باید توجه داشت، گذار به دولت مدرن در مناسبات جا افتاده کنونی برگشتناپذیر است، در حالی که دستاوردهای آن نیز در ایده ی حکمرانی قابل توجه است. از جملۀ این دستاوردها میتوان به رسمیت شناخته شدن جامعه مدنی را مثال زد؛ به طوری که دولت مجموعهای از نهادها تعریف می شود که در شبکهای از اقتصاد و فرهنگ عمومی و خصوصی درگیر است و بازیگران با استفاده از این شبکهسازیها فشار خود را اعمال میکنند. بنابراین هر ایده ای که در بدنه اجتماعی شکل بگیرد با پیدا کردن سهم در این شبکه سازی ها و صاحب گفتمان شدن قابلیت بازیگری و تنفس پیدا خواهد کرد.
شاخص شهروندی و دوگانه شهروندی-خانواده
از میان شاخص های بیان شده که ذیل مولفه های فوق هم قرار میگیرد و تولید کننده یکی از محوری ترین نقاط درگیری و دوگانه سازی در بحث حکمرانی و خانواده مقاوم است، شاخص شهروندی می باشد. شهروندی محاط بر ایدۀ وفاداری بوده و دولت و هویت ملی را مقدم بر ارزشهای خانواده قرار میدهد یا به عبارتی اصالت فردی شهروند را مقدم بر اصالت خانواده میداند که در یکی از سویههای خودش با قضایی کردن افراطی روابط اعضای خانواده قابل مشاهده است. یکی از مثالهای این رویه میتواند سند خشونت در بعضی از نگارش های نزدیک به مدل جهانی باشد که در آن بر اساس انواع خشونت و سطح مداخله، فردیت بر خانواده ترجیح مییابد. حال در این فضای شهروندی، خانواده مقاوم که تحت ارزشهای قابل قبول خود، محدودیتها و تحدیدهایی برای اعضایش تعیین میکند، احتمالا در قسمت هایی متهم به نقض حقوق فردی و شهروندی افراد و اعمال خشونتهای حوزۀ خانواده شده که قابلیت پیگیری از طرف مراجع را پیدا میکند. لذا اقتدار خانواده مقاوم به تعابیری قابلیت مخدوش شدن خواهد داشت. بنابراین، این نقطۀ درگیری دیگری بین دولت و خانواده مقاوم تحت عنوان شهروندی-خانواده برای فرد است؛ زیرا هم خانواده در برخورد با فرد و حقوق اعطا شده به او در قالب فردی از یک ملت دچار تعارض می شود و هم هویت ملی فرد یعنی احساس رضایتش از تعلق به یک جمع بزرگ ملی به خاطر بزرگ شدن وی در خانوادهای که دارای تعارض با این احساس رضایت است، در هنگام اجتماعیشدن فرد به چالش کشیده می شود. در این فضا چون او خود را از این احساس خرسند نمیبیند و ممکن است به دلیل پیروی از مدلهای زیست مقاتومتی برخی از خدمات عمومی را ناخوداگاه از دست بدهد، شاید نخواهد در راستای ارزشهای خانواده فعالیت کند. برای مثال تبعاتی که ممکن است در اتخاذ رویکرد آموزشی متفاوت از رویکرد ملی در این خانواده ها متوجه افراد باشد. به طوری که آزمون همگانی کنکور به عنوان ماحصل یک سیستم آموزشی خاص طراحی شده که اگر افراد در آن سیستم قرار نگیرند به طور تبعی در این آزمون هم موفق نخواهند بود.
نقش دولت در دوگانه شهروندی-خانواده
پرسش این است که وقتی دولت با فرض همراهی با ایده خانواده مقاوم برای حل این دوگانگی وارد عرصه میشود چگونه میتواند این مسائل را حل کند؟ این دغدغه نشان میدهد که باید از ایدهآلنگاری پرهیز کرد و از نقاط درگیری با توجه به واقعنگاری برای تجویز راهحلها استفاده کرد؛ به گونه ای که در قدم اول تعامل حکمرانی و خانواده مقاوم به این دوگانه ها توجه داشت و راهحلهایی را برای رفع آنها اندیشید تا دوگانههای اضطرابآور و هزینهبر برای خانواده مقاوم ایجاد نشود.
دولت مدرن، فرآیندی برگشتناپذیر
فرآیند دولت مدرن برگشتناپذیر است، ولی دستاوردهای آن در حکمرانی قابل توجه است. از جملۀ این دستاوردها میتوان به رسمیت شناختهشدن جامعه مدنی را مثال زد؛ در این رویه دولت را مجموعهای از نهادها میدانند که در شبکهای از اقتصاد و فرهنگ خصوصی و عمومی درگیر است و بازیگران اصلی اعم از دولتی، خصوصی و بدنه اجتماعی در تعامل با یکدیگر و با استفاده از این شبکهسازیها فشار خود را اعمال میکند. بنابراین طبق انچه «کوهن» از آن یاد می کند یکی از ذینفعان و بازیگران مدیریت عمومی، فضای خصوصی خواهد بود و وقتی این رسمیتبخشی برای جامعه مدنی لحاظ میشود، ایدۀ خانواده مقاوم هم به عنوان بخشی از این حوزۀ خصوصی به رسمیت شناخته میشود. بنابراین، دستیابی خانواده به گفتمان و استدلال قوی و در نهایت، ابزارهای اعمال فشار و وارد شدن در سیاستگذاریها، از مهمترین تجویزات در این قدم خواهد بود تجویز ممکن خواهد بود.