چالش های میان ایده خانواده مقاوم و نهاد حکمرانی؛ راهحل های عملی یا ایده آل نگاری
چالش های میان ایده خانواده مقاوم و نهاد حکمرانی؛ راهحل های عملی یا ایده آل نگاری

خانم دکتر سلیمی:

ترجیح می­دهم مباحثم را به جای شیوه تجویزی و ایده ­آل ­نگاری، از نقاط درگیری دو سوی این موضوع، با تبیین وضع موجود و اصالت دادن به نقاط درگیری در قدم اول برای پیدا کردن تجویزهایی در آینده برای این نقاط درگیری ارائه دهم.

پرسش آغازین: کدام حکمرانی مدنظر است؛ بازیگر جهانی­شده یا همدل با خانواده مقاوم؟

بحث را باید با این پرسش آغاز کرد که حکمرانی موردنظر در تعامل با خانواده مقاوم کدام است: حکمرانی از نوع همدل و هم­افزا با ارزش­های مدنظر ایدۀ خانواده مقاوم یا حکمرانی­ای که خود متاثر از رویه های جهانی ساختارها و نهادهای دولت است؟ به نظر می رسد که با توجه به مطالعات و اوضاع کنونی ایران، نوع دوم از این حکمرانی­ها صادق است. حکمرانی کنونی در ایران به نوعی تجلی دولت مدرن است که همان ایده­های اصالت یافتن جامعه مدنی در آن متبلور شده است. حتی اگر این حکمرانی را مدرن ندانیم، نوعی حکمرانی در حال گذار از الگوی شبه­مدرن به مدرن است که هنوز منبع مشروعیت شرعی و دینی خود را حفظ کرده، اما در ترتیبات و تنظیمات نهادی و ساختاری­اش مدرن شده است و از مؤلفه­های مدرن پیروی می­کند. چرا که دولت ایران بعد از انقلاب اسلامی نیز رویکرد دولتی از نوع رانتیر خود را حفظ کرد، پس به همین دلیل که باید در بازی­های ارتزاق نفتی شرکت می کرد، می بایست تا حدودی خود را با تحولات جهانی هماهنگ می کرد. بنابراین، بخشی از این رویکرد ناشی از هماهنگی با تحولات جهانی به دلیل الزامات اقتصادی بوده است.

مهمترین نقاط اصطکاک میان حکمرانی و خانواده

با در نظر گرفتن این موضوع برای تبیین مناسبات بین حکمرانی و خانواده مقاوم با رویکرد حل مسئله، نقاط درگیری بین  فضای دولتی و فضای راهبری عمومی مهمترین فضایی است که امکان چالش خانواده مقاوم با آن وجود دارد. به همین سبب، باید در قدم اول و پیش از تجویز، نقاط اصطکاک به­وجود آمده را بررسی کنیم و سپس به تجویز راه­حل­های آن بیاندیشیم تا مراقبت شود دوگانه­ های هزینه ­ساز برای ایدۀ خانواده مقاوم شکل نگیرد.

مؤلفه ­های دولت مدرن یا شبه­ مدرن

دولت مدرن یا شبه­ مدرن متأثر از برخی گفتمان­ها است که یکی از آن­ها، گفتمان مشروعیت و اقتدار می­باشد. مشهورترین نظریه در گفتمان اقتدار، اقتدار وبری است که در تعریفی ساده، شامل نظم قانونی و استفاده از ابزار کنترلی در خدمت دولت است به نحوی که فقط دولت می­تواند از آن بهره ببرد. اعمال این اقتدار، یکی از نقاط درگیری برای خانواده مقاوم است؛ چراکه مولفه های خانواده مقاوم نباید این اقتدار را مخدوش کند. مثال نزدیک به ذهن آن به ماجرای همه­گیری کرونا برمی­گردد که در پی آن، الزام استفاده از ماسک، داروها و واکسن­های کرونا بیان شد. در این فرآیند، اقتدار موردنظر دولت برای کنترل کرونا توسط بعضی از جریان­های ارزشی مورد مخالفت قرار گرفت اما در ادامه دولت و حاکمیت از نظم قانونی خود بهره برد و تلاش کرد با استناد به رویکردهای جهانی و در نظر گرفتن مسولیت مدنی برای متخلفین اقتدار خود را در الزام به پروتکل های بهداشتی درمانی نشان دهد در این مسیر از گزاره های دینی نیز به عنوان منبع مشروعیت این اقتدار و الزام به تبعیت ملت از دولت نیز بهره جست، بنابراین در شرایطی مانند این مثال و گزاره هایی مانند آموزش عمومی که خانواده مقاوم ممکن است در آن با برنامه های الزام آور عمومی زاویه داشته باشد، ایده های خودبسندگی مقاومت تا کجا می­تواند پیش رود و این اقتدار را مورد مناقشه قرار دهد؛ زیرا عملاً باید از سیاست­های عمومی بهره­مند باشد.

مؤلفه دوم که به نوعی زمینه ساز سایر گفتمان ها نیز هست، به رابطۀ دولت­ها با جامعۀ تحت گفتمان دولت - ملت برمی­گردد، یعنی کنش و تعامل متقابل میان دولت و جامعه مدنی ذیل گزاره ها، ساختارهای سیاسی و ترتیبات نهادی جهانی شده. اسمیت از ابزارهای شکل دهنده به این رابطه را نظام آموزش، نظام شغلی، نظام اقتصادی واحد و حقوق شهروندی تبیین­شده برای اعضای جامعه می داند. مدلی از تعاملات و ترتیباتی که بین حاکمیت و مردم در ایران هم جاری است. نظریات دیگری در این حوزه وجود دارد که با شرایط و مناسبات گفتمان دولت و ملت در ایران سازگار است. برای نمونه، آنچه «میگدال» از هدف این تعامل برای ایجاد سازگاری و یکپارچه­سازی زندگی افراد بدنۀ جامعه یا به اصطلاحی ملت سازی یاد می کند و معتقد است از مسیر دخالت حداکثری در حوزه حریم خصوصی عبور می کند؛ و این ترتیبات تا جایی نهادینه می شوند که هم سیاست­های عمومی دولت و هم انتظار مردم و خانواده­ها از دولت به سمت این دخالت حداکثری می­رود و پیروی از هنجارها و سیاست­های عمومی دولت به توقعی عمومی تبدیل می­شود.

این نقطۀ درگیری دوم است؛ جایی که خانواده مقاوم را هستۀ تنها و اقلیتی در یک تکثر منظم شده در رابطه دولت ملتی می­دانیم که حاکمیت با این ابزارها ارکان اجتماعی این تکثر را کنترل می­کند و در این حوزه ها گزینه های بدیلی وجود ندارد. حال اگر ایده خانواده بخواهد در این خصوص گزینه دیگری را با ایده خانواده مقاوم ارائه دهد، باید دید این ایده تا چه اندازه از نظر هنجارهای عمومی مورد پذیرش قرار می­گیرد و چقدر می­تواند مشروعیت خود را در این نظام یکپارچه حفظ کند.  

فرآیند راهبری در ایران و نظریات دولت مدرن

نکته دیگر این که در این فضا مانند آنچه «موریس» بدان پرداخته، هدف حاکمیت در برقراری این نظم یکپارچه تداوم و بازتولید استیلای خود است؛ و در این مسیر نه تنها از ابزارهای موردنظر اسمیت بهره می برد بلکه ماحصل این رابطه را ایجاد مؤلفۀ وفاداری می داند. در این رویه، دولت انتظار وفاداری از افراد بدنه اجتماعی دریافت کننده این خدمات عمومی دارد، امری که هم مورد توقع عمومی و حاکمیت است و هم مقدم بر وفاداری به خانواده می­شود. اینجا هم دوگانۀ مرجعیت دولت-خانواده شکل می­گیرد، یعنی افرادی که در جامعه از آموزش واحد، رسانۀ واحد و سیاست­های واحد استفاده می­کنند در این دوگانه قرار می­گیرند که برای آن­ها، مرجع گزاره های مقاومتی خانواده نسبت به این ترتیبات عمومی است یا دولت که از طریق این سیاست­ها و خدمات عمومی آن­ها را راهبری می­کند؟ البته باید توجه داشت این یکی از دوگانه­های اصلی بحث مورد نظر ما است.

نظریات سازگار با شرایط ایران

ذیل این مؤلفه­ها، دولت مدرن حائز شاخص­هایی است که فرآیند راهبری در ایران نیز با ذیل آنها اعمال می­شود. این شاخص­ها شامل حاکمیت، قانون­مندی، بروکراسی، مالیات­ستانی، ملت­سازی و ... است که دولت، جامعه مدنی و ملت آن را از طریق آن­ها مدیریت می­کند. به عبارت دیگر، در این فرآیند، برخی از اختیارات افراد به گروگان گرفته می­شود به این معنا که اگر در این زمین بازی نکند از بسیاری از سیاست ها و برنامه های ذیل این شاخص ها برای تعامل و مشارکت در فضای عمومی بهره مند نخواهد شد. بنابراین در این دوگانۀ مرجعیت، خانواده مقاوم اگر تمایز و مناقشه ای با اقتدار حاکم دارد باید چگونگی عمل اعضای خود را مشخص کند. در واقع، مشخص شود اگر فرد در فضای اجتماعی مواجه با جریانات مالی و اقتصادی و فرهنگیی شد که به درگیری و چالش بین مؤلفه­های دولت مدرن و ایده خانواده مقاوم می­رسد، باید چگونه عمل کند؟

البته با تمام این تفاسیر باید توجه داشت، گذار به دولت مدرن در مناسبات جا افتاده کنونی برگشت­ناپذیر است، در حالی که دستاوردهای آن نیز در ایده ی حکمرانی قابل توجه است. از جملۀ این دستاوردها می­توان به رسمیت شناخته شدن جامعه مدنی را مثال زد؛ به طوری که دولت مجموعه­ای از نهادها تعریف می شود که در شبکه­ای از اقتصاد و فرهنگ عمومی و خصوصی درگیر است و بازیگران با استفاده از این شبکه­سازی­ها فشار خود را اعمال می­کنند. بنابراین هر ایده ای که در بدنه اجتماعی شکل بگیرد با پیدا کردن سهم در این شبکه سازی ها و صاحب گفتمان شدن قابلیت بازیگری و تنفس پیدا خواهد کرد.

شاخص شهروندی و دوگانه شهروندی-خانواده

از میان شاخص های بیان شده که ذیل مولفه های فوق هم قرار میگیرد و تولید کننده یکی از محوری ترین نقاط درگیری و دوگانه سازی در بحث حکمرانی و خانواده مقاوم است، شاخص شهروندی می باشد. شهروندی محاط بر ایدۀ وفاداری بوده و دولت و هویت ملی را مقدم بر ارزش­های خانواده قرار می­دهد یا به عبارتی اصالت فردی شهروند را مقدم بر اصالت خانواده می­داند که در یکی از سویه­های خودش با قضایی کردن افراطی روابط اعضای خانواده قابل مشاهده است. یکی از مثال­های این رویه می­تواند سند خشونت در بعضی از نگارش های نزدیک به مدل جهانی باشد که در آن بر اساس انواع خشونت و سطح مداخله، فردیت بر خانواده ترجیح می­یابد. حال در این فضای شهروندی، خانواده مقاوم که تحت ارزش­های قابل قبول خود، محدودیت­ها و تحدیدهایی برای اعضایش تعیین می­کند، احتمالا در قسمت هایی متهم به نقض حقوق فردی و شهروندی افراد و اعمال خشونت­های حوزۀ خانواده شده که قابلیت پی­گیری از طرف مراجع را پیدا می­کند. لذا اقتدار خانواده مقاوم به تعابیری قابلیت مخدوش شدن خواهد داشت. بنابراین، این نقطۀ درگیری دیگری بین دولت و خانواده مقاوم تحت عنوان شهروندی-خانواده برای فرد است؛ زیرا هم خانواده در برخورد با فرد و حقوق اعطا شده به او در قالب فردی از یک ملت دچار تعارض می شود و هم هویت ملی فرد یعنی احساس رضایتش از تعلق به یک جمع بزرگ ملی به خاطر بزرگ شدن وی در خانواده­ای که دارای تعارض با این احساس رضایت است، در هنگام اجتماعی­شدن فرد به چالش کشیده می شود. در این فضا چون او خود را از این احساس خرسند نمی­بیند و ممکن است به دلیل پیروی از مدلهای زیست مقاتومتی برخی از خدمات عمومی را ناخوداگاه از دست بدهد، شاید نخواهد در راستای ارزش­های خانواده فعالیت کند. برای مثال تبعاتی که ممکن است در اتخاذ رویکرد آموزشی متفاوت از رویکرد ملی در این خانواده ها متوجه افراد باشد. به طوری که آزمون همگانی کنکور به عنوان ماحصل یک سیستم آموزشی خاص طراحی شده که اگر افراد در آن سیستم قرار نگیرند به طور تبعی در این آزمون هم موفق نخواهند بود.

نقش دولت در دوگانه شهروندی-خانواده

پرسش این است که وقتی دولت با فرض همراهی با ایده خانواده مقاوم برای حل این دوگانگی وارد عرصه می­شود چگونه می­تواند این مسائل را حل کند؟ این دغدغه نشان می­دهد که باید از ایده­آل­نگاری پرهیز کرد و از نقاط درگیری با توجه به واقع­نگاری برای تجویز راه­حل­ها استفاده کرد؛ به گونه ای که در قدم اول تعامل حکمرانی و خانواده مقاوم به این دوگانه ها توجه داشت و راه­حل­هایی را برای رفع آن­ها اندیشید تا دوگانه­های اضطراب­آور و هزینه­بر برای خانواده مقاوم ایجاد نشود.

دولت مدرن، فرآیندی برگشت­ناپذیر

فرآیند دولت مدرن برگشت­ناپذیر است، ولی دستاوردهای آن در حکمرانی قابل توجه است. از جملۀ این دستاوردها می­توان به رسمیت شناخته­شدن جامعه مدنی را مثال زد؛ در این رویه دولت را مجموعه­ای از نهادها می­دانند که در شبکه­ای از اقتصاد و فرهنگ خصوصی و عمومی درگیر است و بازیگران اصلی اعم از دولتی، خصوصی و بدنه اجتماعی در تعامل با یکدیگر و با استفاده از این شبکه­سازی­ها فشار خود را اعمال می­کند. بنابراین طبق انچه «کوهن» از آن یاد می کند یکی از ذی­نفعان و بازیگران مدیریت عمومی، فضای خصوصی خواهد بود و وقتی این رسمیت­بخشی برای جامعه مدنی لحاظ می­شود، ایدۀ خانواده مقاوم هم به عنوان بخشی از این حوزۀ خصوصی به رسمیت شناخته می­شود. بنابراین، دست­یابی خانواده به گفتمان و استدلال قوی و در نهایت، ابزارهای اعمال فشار و وارد شدن در سیاست­گذاری­ها، از مهمترین تجویزات در این قدم خواهد بود تجویز ممکن خواهد بود.


یکشنبه 27 فروردین 1402 (1 سال قبل )